دریادریا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

دریا عشق مامان و بابا

18 ماهگی

عسل مامان ١٨ ماهه شد ... عزیز دلم هجده ماهگیت مبارک . بعداز تولدت به دلیل مشغله زیاد مثل خونه عوض کردن نتونستم وبتو آپدیت کنم ... عزیزم تو این شش ماهه اخیر کلی بزرگ شدی ... تولد یک سالگیت حرف زدنت در حد چند کلمه بود و چهار دست و پا میرفتی ولی از چهارده ماهگیت شروع به راه رفتن کردی و حرف زدنت الان در حد جملات کوتاه شده. مالکیت رو کاملا متوجه می شی و اصلا حاضر نیستی اسباب بازیات رو با کسی تقسیم کنی ، اسم همه رو می دونی و دیگه بغل غریبه ها نمی ری ، ٣ تا رنگ قرمز و سبز و آبی رو میشناسی ، اسم اکثر حیوونا رو می دونی و دو تا هم شکل دایره و مربع رو یاد گرفتی ... عزیز دلم می دونم اگه بیشتر باهات کار کنم بیش...
22 آذر 1391

تولد تولد تولدت مبارک

      عزیز دلم تولد یک سالگیت مبارک . دختر مثل ماهم برات یک عالمه آرزوهای خوب دارم عزیزم امبدوارم وقتی بزرگ شدی عکس و فیلم تولدت رو که ببینی خوشت بیاد تمام تلاشمو کردم تا جشن تولد خوبی برات بگیرم درسته تو کمی خسته شده بودی ولی دختر خوب من بودی و زیاد اعتراض نکردی . همه خیلی زحمت کشیدن مخصوصا بابایی مهربون و خاله میترا و مامان جون و پدرجون . دستشون درد نکنه . عزیز دلم برات یک زندگی زیبا پر از آرامش و خوشبختی و سلامتی آرزو دارم عزیز دلم یک سال خیلی زود گذشت آخه زندگی با تو خیلی قشنگ و زیباست ٣ زور بعد از تولدت یه مروارید کوچولو تو دهنت جوونه زد و کلی منو خوشحال...
17 خرداد 1391

نگرانی های من

عزیز دلم سه هفته مونده به تولدت . احساس می کنم وقت کم میارم آخه یک عالمه کار دارم از صبح تا شب فقط با تو مشغولم طوری سرمو به خودت گرم می کنی تا بخوام یه کاری انجام بدم شده شب ساعت 12. منم خسته می خوام بخوابم ... حسن وجود تو همینه که هیچ کدوم از روزام با تو تکراری نمی شه هر روز با تو یک روز جدیده ! خدای مهربونمو به خاطر وجود تو هزاران بار شکر می کنم ولی بازم کمه .   دریا من عاشقتم   خداجونم کمکم کن تا به موقع به کارام برسم آخه نگرانم ...
20 ارديبهشت 1391

11 ماهگیه دریا

دختر ماهم ١١ ماهگیت مبارک یازده ماهه که کنار تو زندگی برام شیرین تر و قشنگ تر شده یازده ماهه که تموم زندگیم شده تو .عزیزم هر روز شاهد بزرگ تر شدنت هستیم هر روز شاهد پیشرفتت هستیم هر روز بیشتر و بیشتر دوست داشتنی تر میشی و هر روز بیشتر از روز قبل تو زندگیمون پر رنگ تر میشی . تنها عشق مایی . از وقتی شروع کردی به چهاردست و پا رفتن یک ثانیه نمی شه تنهات گذاشت فقط می ری سراغ کارای خطرناک . دست تو پریز یرق می کنی میری سرتو به در رو دیوار میزنی خلاصه منم باید قدم به قدم باهات بیام تا مواظبت باشم دوست داری به هر جا که دستت می رسه بگبری و بلند شی ... مامان و بابا خوب میگی ولی هنوز از دندونات خبری نیست .... عزیزم یک ماه مونده تا تو...
13 ارديبهشت 1391

دخترک ده و نیم ماهه من

سلام بالاخره بعد از یک غیبت طولانی من برگشتم ... از دوستای دریا و همین طور دخترم دریا بخاطر این نبودن طولانی مدت  معذرت می خوام تو این یک و نیم ماه دخترک من کلی بزرگ شده کلی پیشرفت کرده . دخترک من الان می تونه چهاردست و پا راه بره ، می تونه بیشتر حرفامون رو متوجه بشه ، تلاش می کنه دستشو از جایی بگیره و بلند بشه . واسه رسیدن به خواسته هاش جیغ های بنفش می زنه و من و بابایی تسلیمه تسلیم میشیم !!!!!!! هنوز از دندونای دخترک من خبری نیست . نمی شه حتی یک دقیقه تنهاش گذاشت چون دخترک من از همه جا سردرمیاره معمولا هم از جاهای حطرناک مثل زیر میز ناهارخوری ، جلوی قسمت تیز میز تی وی یا در حال کشیدن وسایل روی میز !!!!!!!!! ...
31 فروردين 1391

دریا

  این روزا به دلیل اسباب کشی به خونه جدید اونقدر سرم شلوغه که نتونستم آپ کنم ایشالله با یه عالمه حرف در مورد دخملم از خونه جدید خواهم آمد ...
10 اسفند 1390

8 ماهگیه دریا

دختر ماهم  8 ماهگیت مبارک فدای اون خنده های شیرینت ، فدای اون دستای کوچولوت . فدات بشم که با اون اخلاق خوبت همه رو عاشق خودت می کنی اونقدر خونگرمی که هر کی یه لبخند میزنه خودتو پرت می کنی تو بغلش  حتی اگه کسی کاری به کارت هم نداشته باشه تو باهاش حرف می زنی و بهش لبخند می زنی من عاشق این اخلاقتم     ...
16 بهمن 1390

دل نوشته های رویا برای دریا

سلام دخترم ، سلام تنها عشق من روزا اونقدر سرگرم تو میشم که وقت کم میارم تا بیام تو وبلاگت برات بنویسم عزیز دلم کم کم داری بزرگ می شی ، باورم نمی شه یک هفته دیگه می شی هشت ماهه!!! هشت ماه تموم شد مثل برق و باد تو یه چشم به هم زدن !!! این همه زمان گذشت از اولین لحظه ای که دیدمت از اون لحظه شیرین و ناب . با اینکه زیر تیغ جراحی بودم ولی دیدنت برام اونقدر شیرین بود که موقعیتمو فراموش کرده بودم . اون لحظه زیباترین و آرامش بخش ترین و تکرار نشدنی ترین لحظه عمرم بود ... چقدر کوچولو و زیبا بودی دریای من با وجود اینکه  این مدت شیرین بود و گاهی بسیار سخت مخصوصا روزهای اول بعد از عمل ولی  باز هم دوست دارم اون لحظه رو هزاران با...
4 بهمن 1390